چهار زن

ساخت وبلاگ
دخترک خنده‌کنان گفت که چيستراز اين حلقه زرراز اين حلقه که انگشت مرااين چنين تنگ گرفته است ببرراز اين حلقه که در چهره اواين همه تابش و رخشندگی‌ستمرد حيران شد و گفتحلقه خوشبختی است، حلقه زندگی استهمه گفتند، مبارک باشددخترک گفت: دريغا که مراباز در معنی آن شک باشدسال‌ها رفت و شبیزنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زرديد در نقش فروزنده اوروزهایی که باميد وفای شوهربه هدر رفته، هدرزن پريشان شد و ناليد که وایوای، اين حلقه که در چهره اوباز هم تابش و رخشندگی‌ستحلقه بردگی و بندگی است#فروغ_فرخ_زاد‌ چهار زن...ادامه مطلب
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bad70 بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 20:17

عاشق شدن مثل دست زدن به آتیش می مونه

. پس سعی کن تا وقتی که جراتش رو پیدا نکردی هیچ وقت بهش دست نزنی

اما اگه بهش دست زدی سعی کن طاقتش رو داشته باشی

که تو دستهات نگهش داری

چهار زن...
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bad70 بازدید : 47 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:09

همین که سالمیمم شکر......ناگهان چقدر زود دیر می شودروزگاریست شیطان فریاد می زند:آدم بیاورید،سجده خواهم کرد.....خیلی از چیزهای از دست رفته دیگر برنمی گردندمثلِ اعتمادمثلِ عمر آدمیمثلِ آبروی رفتهمثلِ....مثلِ تو که رفته ای و قصدِ برگشت نداری....تنهایی بد است اما بدتر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی داردمن از برهنگان تن فروش بیزار نیستم ، از پوشیدگان شرف فروش بیزارم . .عشق ورزی را متوقف نساز. لطف و مهربانی خود را دریغ نکن، حتی اگر دیگران تو را بیازارند. چهار زن...ادامه مطلب
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bad70 بازدید : 32 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:09

همین که سالمیمم شکر......ناگهان چقدر زود دیر می شودروزگاریست شیطان فریاد می زند:آدم بیاورید،سجده خواهم کرد.....خیلی از چیزهای از دست رفته دیگر برنمی گردندمثلِ اعتمادمثلِ عمر آدمیمثلِ آبروی رفتهمثلِ....مثلِ تو که رفته ای و قصدِ برگشت نداری....تنهایی بد است اما بدتر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی داردمن از برهنگان تن فروش بیزار نیستم ، از پوشیدگان شرف فروش بیزارم . .عشق ورزی را متوقف نساز. لطف و مهربانی خود را دریغ نکن، حتی اگر دیگران تو را بیازارند. چهار زن...ادامه مطلب
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bad70 بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 11:58

همین که سالمیمم شکر......ناگهان چقدر زود دیر می شودروزگاریست شیطان فریاد می زند:آدم بیاورید،سجده خواهم کرد.....خیلی از چیزهای از دست رفته دیگر برنمی گردندمثلِ اعتمادمثلِ عمر آدمیمثلِ آبروی رفتهمثلِ....مثلِ تو که رفته ای و قصدِ برگشت نداری....تنهایی بد است اما بدتر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی داردمن از برهنگان تن فروش بیزار نیستم ، از پوشیدگان شرف فروش بیزارم . .عشق ورزی را متوقف نساز. لطف و مهربانی خود را دریغ نکن، حتی اگر دیگران تو را بیازارند. چهار زن...ادامه مطلب
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bad70 بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 11:58

گويند در دربار پادشاهي وزير بسيار صادق و درستکاري بودتمام سعي وکوشش خود را صرف راحتي مردم کرده و از خلاف کاري ديگر وزيران هم جلوگيري ميکرد که باعث ناراحتي آنها ميشده.هر نقشه اي ميکشيدند که بتوانند او را پيش پادشاه بدنام کنند که باعث اخراج او از دربار شود ميسر نمي شد.بعد از نيمه شب يکي از وزيران به قصد رفتن دستشوئي از اطاقش خارج ميشدکه متوجه آن وزير در انتهاي راهرو شده با کنجکاوي و آهسته او را دنبال کردتا ديد او وارد اطاقي شدکه از آن کسي استفاده نمي کرد و يواشکي در را پشت سر خود قفل کرد. از سوراخ کليد نگاه کرد و ديد آن وزير رفت سراغ صندوقي و باز کردهو محتويات آن را نگاه ميکند. بسرعت به اطاق خود باز گشت و صبح زود بقيه وزيران را بيدار کرده جريان را تعريف کرد.همه پيش سلطان رفته و گفتند که آن وزير صندوقي در اطاقي مخفي کرده و طلا و جواهرات را از دربار دزديده و توي آن مخفي ميکند.پادشاه با ناباوري و شناختي که از او داشت به اصرار آنها وزير را احضار کرده به اتفاق سراغ صندوق رفتند و دستور داد آنرا باز کند.در صندوق که باز شد غير از يک جفت کفش و جوراب ولباسي پاره چيزي نيافتند. شاه با تعجب دليل نگه داشتن آنها را پرسيد و او در جواب گفت :قربان اينها لباس ها و کفش و جورابي هستندکه من با آنها به پايتخت آمده بودم . آنها را نگه داشتم و هر شب به آنها سر زده و نگاه ميکنم تا فراموش نکنم کي بودم و از کجا به کجا رسيده ام. چهار زن...ادامه مطلب
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bad70 بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 11:58

رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب... آب در حوض نبود ماهیان می گفتند: هیچ تقصیر درختان نیست ظهر دم کرده تابستان بود پسر روشن آب، لب پاشویه نشست و عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد چهار زن...
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bad70 بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1399 ساعت: 2:46

گریه .........     وقتی گریه كردم گفتند بچه ای !      وقتی خندیدم گفتند دیونه ای!     وقتی جدی بودم گفتند مغروری ! چهار زن...ادامه مطلب
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bad70 بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 21:52

همین که سالمیمم شکر......ناگهان چقدر زود دیر می شودروزگاریست شیطان فریاد می زند:آدم بیاورید،سجده خواهم کرد.....خیلی از چیزهای از دست رفتهدیگر برنمی گردندمثلِ اعتمادمثلِ عمر آدمیمثلِ آبروی رفتهمثلِ....مثلِ تو که رفته ایو قصدِ برگشت نداری....تنهایی بد است اما بدتر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی داردمن از برهنگان چهار زن...ادامه مطلب
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : مثلِ, نویسنده : bad70 بازدید : 115 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 1:56

همین که سالمیمم شکر......ناگهان چقدر زود دیر می شودروزگاریست شیطان فریاد می زند:آدم بیاورید،سجده خواهم کرد.....خیلی از چیزهای از دست رفتهدیگر برنمی گردندمثلِ اعتمادمثلِ عمر آدمیمثلِ آبروی رفتهمثلِ....مثلِ تو که رفته ایو قصدِ برگشت نداری....تنهایی بد است اما بدتر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی داردمن از برهنگان چهار زن...ادامه مطلب
ما را در سایت چهار زن دنبال می کنید

برچسب : زندگی, نویسنده : bad70 بازدید : 113 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 1:56